بزرگنمایی:
گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش آمد , نجس ترین چیزها در این دنیای خاکی چیست...؟
وزیرش را مامور که برود و نجس چیزها را پیدا کند . او گفت که هرکسی که بتواند جواب این سوال را پیدا کند همه تاج
و تخت خود را به او خواهد داد .
وزیر هم عازم سفر شد و پس از یک سال جستجو و تحقیق به این نتیجه رسید که نجس ترین چیزدر دنیا مدفوع انسان است.
وزیر عازم دیار خود شد و در نزدیکی شهر خود چوپانی را دید با خود گفت : " از او هم سوال خواهم کرد شاید پاسخی تازه
پیدا کنم ."
بعداز صحبت با چوپان سوال را را از او می پرسد و چوپان می گوید : " من جواب این سوال را می دانم اما یک شرط دارد ."
وزیر نشنیده شرط را قبول می کند ..... چوچان می گوید : " تو باید مدفوع خود را بخوری "
وزیر خیلی عصبانی می شود و می خواست چوپان را بکشد اما چوپان به او می گوید : می توانی مرا بکشی امام مطمئن باش که
پاسخ صحیح را پیدا نخواهی کرد چون این جوابی که پیدا کردی اشتباه است .... تو مدفوع خود را بخور اگر جواب قانع کننده
از من نشنیدی من را بکش..."
خلاصه وزیر بخاطر رسیدن به تاج تخت هم شده قبول می کند که آن کار را انجام دهد .
سپس چوپان به او می گوید : " نجس ترین و کثیف ترین چیزها طمع است که تو بخاطرش حاضر شدی آنچه فکر می کردی که
کثیف ترین چیز است را بخوری.....! "
از تخل برهنه سایبانی نطلب
از مردم بی وفا , یاری نطلب
عزت به قناعت است , خاری به "طمع "
با عزت خود بساز و خاری نطلب