بزرگنمایی:
آقای هاروارد پزشگ ارشد بیمارستان در صحنه تصادف اتومبیل به ناچار ترمز گرفت. درست مماس با جسد روی زمین ایستاد. دنده عقب گرفت و راه افتاد. تلفن همراهش زنگ زد .« یک تصادف جرحی در جاده فرعی. دکتر خودتان را برســـانید. تیم امداد در راه است.» برگشت. خون زیادی از جسد رفته بود. وسط برف و یخ جنازه را معاینه کرد. کار تمام بود. صورت او را که برگرداند دید دختر خودش است. ( کرک نست/اسد الله امرایی)
برگرفته از روزنامه همشهری